پروانه درونم کجاست

پروانه درونم کجاست

درد دل شبانه
پروانه درونم کجاست

پروانه درونم کجاست

درد دل شبانه

من یک زن هستم

نمی دانم ...

نمی دانم تا کی بایستی زندگی خودم را صرف ثابت کردن خودم بکنم

من یک زن هستم

هر کی می خواهد باور کند و هر کی نمی خواهد باور نکند

هر کی میخواهد باشد و هر کی نمی خواهد برود

ناراحتی دیگران چی ارزشی دارد هنگامیکه خودم دارم خسته می شوم

فقط آنهایی که می مانند مهم هستند

همین

نظرات 5 + ارسال نظر
شاه دختر یکشنبه 13 خرداد 1397 ساعت 21:05 http://www.shahdokhtar.loxblog.com

فقط یه کودن تمام عیار میتونه اینجوری توهین کنه
اونی که به خلقیات دیگران با تمام وجود توهین میکنه و دل میشکنه سزاوار بدترین عذاب های خداست
نه اون بنده ی معصومی که خدا ترنس خلقش کرده
ترنس ها هم حق انتخاب دارن
و میتونن با هر روحیه و جسمی که بخوان زندگی کنن و لذت ببرن
خدا به هیچ بنده اییش ظلم نمیکنه
این ما ادما هستیم که گاهی از ابلیسم بدتر میشیم
و همو زجر میدیم و دل میشکنیم
شبنم جان تو با هر جنسیتی که باشی یک انسانی و درک بالایی داری .چیزی که خیلیا این روزا بویی ازش نبردن حتی.
ازاد زندگی کن .ازاد مثل یه پرنده
اجازه نده ادمای احمق و افکار منفی برات یه قفس بسازن

سپاسگزارم
در حقیقت : جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست.
بیش از این هم انتظار نمیره

هادی دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت 02:07

احساس تو دقیقا از جنس خواجه های حرمسرای قدیم هست. با این تفاوت که خواجه ها که مردیشونه ازشون گرفتن شبانه روز آرزو دارن که بتونن دوباره مرد بشن و با دیدن مردا یه حالت حسرت و عقده بهشون دست میده و تو این حالت رو نسبت به زنها داری. نظرت چیه؟ توی تاریخ اومده که خواجه ها تا حدود دو ماه بعد از خواجه شدنشون هنوز امید داشتن که احیانا بتونن دوباره مرد باشن ولی به هیچ عنوان امکان پذیر نیست. ولی حسرتش هس همیشه باهات. با دیدن دخترایی که از بالغ شدنشون لذت میبرن و حسرت اینکه تو نمیتونی.حسرت دیدن موهای بلند و بور دخترای دیگه و قیافه ی ناز و لطیفشون. حسرت دیدن لباسهای رنگ رنگیشون و پاها و دستا و بدن لطیفشون. حسرت برجسته شدن سینه ها و باسنت تو سن بلوغ به جای اینکه محکوم بشی که صورتت مو دربیاره و صدات زمخت بشه. حسرت داشتن یه صدای نازک و خشکل مثل بقیه ی دخترا. اینا همش عقده هس. نظرت چیه؟

حاضرم تمام عمر زجر بکشم و حسرت همه اون چیزایی که گفتی را داشته باشم ولی حاضر نیستم برای حتی یک ثانیه هم که شده مثل تو باشم که فاقد هر گونه درک و شعوری ...

هادی دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت 00:32

تو نه شایستگی اینو داری که بهت بگن خانوم و نه آقا. تو بهترین حالتش میشه بهت بگن "آغا". با حسرت به یه دختر 17 ساله نگاه کن و ببین چطور لذت برجسته شدن سینه هاش و لطیف شدن بدنشو حس میکنه و میچشه و لباسهایی که برازنده ی بدنشه و تو شایستگی پوشیدنشو نداری. با حسرت تماشاش کن بدن لطیفشو سینه هاشو و این که تخمدان داره به جای تخم. پریود ماهانه میشه چیزایی که تو کلا ازش محرومی. تو یه خواجه ای. نظرت چیه؟

هادی یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت 23:10

تو هیچوقت نمیتونی لذت زندگی رو بچشی. با حسرت نگاه کن به سایر زنها و دخترای همسنت. زجر بکش. تو محکومی دو تا تخم درشتت رو هرجا میری با خودت ببری. تاکید میکنم هرجا. از درونت با بیشترین صدایی که میتونی با یه صدای دخترونه جیغ بکش: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ دوباره جیغ بکش و سعی کن با هنجرت ادای صدای لطیف سایر زنها رو تقلید کنی: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاا. ....!!! محکومی که زجر بکشی

هادی یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت 22:55

هیچ راهی نیست. مجبوری که تا آخر عمرت زجر بکشی. دو تا تخم درشت بهت وصله که مرتب هورمونهای مردونه رو به بدنت تزریق میکنه تا ریش دربیاری و صدات بم بمونه. عضوی که از سایر زنهای همسنت آویزون نیست. دو تا تخم که هرجا میری باهاتن. مگر اینکه کلا تخماتو بکشن و خواجه ت کنن چون لیاقت داشتنشونه نداشتی و نداری. فعلا باید حسرت بخوری به حال بقیه زنهای همسنت که جلوشون صاف صافه و لذت میبرن از زن بودنشون. تو نه لیاقت داری مرد باشی نه زن. محکومی که زجر بکشی و نظاره گر بدن زنونه ی سایر زنها و دخترا باشی تا جیگرت آتیش بگیره.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.